محجبه شدن دختر بدحجاب به واسطه شهید مدافع حرم

ساخت وبلاگ

    محجبه شدن دختر بدحجاب به واسطه شهید مدافع حرم

( برنامه از لاک جیغ تا خدا )

سارا جنتی هستم خیلی شل حجاب بودم زمانی که پدرم در قید حیات بود خیلی دوست داشت که با حجاب باشم و خودم هم دوست داشتم اما اون شهامت را در خودم نمی دیدم با حجاب باشم اما وقتی با حجاب ها را می دیدم غبطه می خوردم که کاش منم مثل اونها بودم زمانی که پدرم فوت کرد سعی کردم بدحجاب تر بشم و فکر می کردم اینجوری راحترم ولی در اصل اینجوری نبود .

در کنار این شل حجابی ولی اعتقادم به خدا و امام ها قوی بود هر سال محرم حجابم را داشتم – نماز نمی خوندم ولی در ماه رمضان چادر سر می کردم و نماز می خوندم و روزه می گرفتم . مادرم خیلی تشویقم می کرد که با حجاب باشم و نماز بخونم و روزه بگیرم – غیر از ماه رمضان نماز نمی خوندم ولی در ماه رمضان همیشه خودم را به خدا نزدیکتر احساس می کردم .

گذشت تا محرم رسید یکی از دوستان مدرسه که محجبه بود گفت: تو هم با حجاب باش اتفاقا حجاب خیلی هم خوبه و به تو میاد – اما من همیشه می گفتم که دوست دارم ولی اینو در خودم نمی بینم که بخواهم برای همیشه حجاب داشته باشم .

روزهای اول محرم به دوستم پیامک دادم که تصمیم گرفتم در محرم با حجاب باشم و او هم خیلی استقبال کرد.در ماه صفر به من پیشنهاد دادند که در مدرسه در یک تئاتر و در نقش دختر شهید مدافع حرم شرکت کنم – دوست داشتم این نقش را ولی همه می گفتند نمیتونی چون پدرت فوت کرده ولی معاون مدرسه می گفت:میتونی – مادرم هم گفت میتونی – در تمرینات تئاتر یا حاضر نمی شدم و یا به شوخی می گرفتم برخی که با من دشمنی داشتند به معاون می گفتند این به درد این نقش نمیخوره – معاون به من گفت:همه میگند به درد این نقش نمیخوری اما من میدونم که میتونی – من هم عزمم را جمع کردم –

روز اجرا رسید - یک تکه از نقشم این بود با امام حسین و پدرم که می امدند در خوابم صحبت کنم در اون صحنه هیچ دیالوگی نداشتم ولی معلوم نبود چی شد وقتی در اون حال و هوا قرار گرفتم شروع کردم به جیغ زدن و گفتم : بابا من را تنها نذار پیشم بمون – اینجوری هم اشک معاون را در اوردم و هم اشک داورها – همه تعریف کردند ولی خودم را گذاشتم جای اون دختر شهید مدافع حرم از خودم خجالت می کشیدم اونها حجاب دارند و من با اینکه میتونم با حجاب باشم اما شل حجابم – یک روز در مدرسه سر صف من را صدا زدند و یک بسته کادو دادند که چادر بود خیلی خوشحال شدم و هم ناراحت بودم من که نمی خوام چادر سر کنم و مادرم گفت:خیلی هم خوبه – ما رتبه دوم منطقه را کسب کردیم اون هم به خاطر اجرای من – همون شب خواب پدرم را دیدم که می خندید و می گفت حالا همون چیزی شدی که می خواستم و خوشحالم که تو را اینجوری می بینم از من می شنوی هیچ وقت حجابت را ترک نکن – پدرم را خیلی دوست داشتم و سعی کردم که حتی اگر اون حجاب را خودم نمی خوام ولی اون را داشته باشم – حجاب را انتخاب کردم ولی برخی دوستانم مخالف بودند – باز هم از خودم راضی نبودم چون حجاب پیدا کردم ولی نماز نمی خوندم – مادر گفت:چادری شدی ولی نماز نمی خونی فکر کردی خدا و حضرت فاطمه اینجوری از تو راضیه – تو راه او را پیش میری اولین چیزی که پیش بگیری نماز باید باشه – در ماه رمضان مانند رمضان های قبل روزه و نماز و حجابم هم خیلی خوب شد – خیلی خودم را به خدا نزدیکتر احساس می کردم – دو قسمت ازبرنامه از لاک جیغ را دیدم و مدام حسرت می خوردم که کاش من هم مثل انها بودم – پیامک دادم که می خوام در برنامه تون شرکت کنم ولی خبری نشد –

مادربزرگم برای افطار ما را دعوت کرد – اقوام فکر می کردند فقط در رمضان و برای همین یک ماهه که چادر سر کردم ولی مادرم گفت: این برای همیشه است – سر نماز قصد کردم برای همیشه نماز بخونم و به خدا گفتم : میدونم بنده خوبی نبودم می دونم که قبل از اینکه حجاب داشته باشم موهام بیرون بودنه و نامحرم موهایم را دیده و به نامحرم دست دادم ولی می خوام با تو از این به بعد اشتی کنم و همیشه نمازم را بخونم .....  من تا قبل از اون وقتی که توبه حقیقی کردم فقط در ظاهر حجاب داشتم وقتی اون توبه واقعی را انجام دادم دقیقا فردای روز بعدش از برنامه از لاک جیغ با من تماس گرفتند – من اون گره ای که با شهید غلامی شهید مدافع حرم را بستم محکم ترش کردم – از لاک هایم و از لباس هایم گذشتم و حجاب را اختیار کردم .

قوقولی قوقول صبح شده...
ما را در سایت قوقولی قوقول صبح شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ighoghoe بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 24 آبان 1395 ساعت: 23:57