دختر بدحجابی که فهمید چادر او را از نگاه بد دیگران می پوشاند

ساخت وبلاگ

    دختر بدحجابی که فهمید چادر او را از نگاه بد دیگران می پوشاند

( برنامه از لاک جیغ تا خدا )

من زهرا سام هستم و حدود دو سال و نیم هست که متحول شدم و شش ماه هست که چادر را به عنوان حجابم انتخاب کردم . من در خانواده ای بزرگ شدم که خیلی مذهبی نبودند . پدرم اینکه چه حجابی داشته باشم را به خودم واگذار کرده بود ....

در گذشته من از اقوام الگوبرداری کردم و چون حجاب ان چنانی نداشتند . تیپ غربی انتخاب کردم و فکر می کردم که خیلی به روز و فکر می کردم با مد همراه هستم ولی نمی دونستم که جذابیت واقعی نداره و داره سطح من را پایین میاره .

روزی یکی از دوستانم اصرار کرد که من برنامه ماه عسل را نگاه کنم و این زمانی بود که من هیچ اعتقاد مذهبی نداشتم و حجاب درستی هم نداشتم و علاوه بر ان نا امید هم بودم و یک پوچگرایی داشتم چون اعتقادی به جهان بعد از مرگ نداشتم. به شدت لجباز و تندخو و اهل جدل بودم و عکس العمل های بدی از خودم نشون می دادم

در برنامه ماه عسل اتفاقات و معجزاتی و امیدواری ها را برای افراد مختلف که حتی شرایط شون بدتر از من بود را دیدم و این باعث شد که فکر کنم که شاید افکار من اشتباه است و نشانه های از خدا در زندگی دیدم که به ارحم الراحمین بودن خدا رسیدم و از رفتارها و اخلاق بد خودم شرمنده شدم.

گذشت تا اینکه در صفحات مجازی فهمیدم که یک مجله فرانسوی یک لقب زشتی برای دخترهای با وقار اصیل ایرانی داده بود و باعث شد رگ غیرت ایرانی ام گل کند و تصمیم گرفتم ان مدلی ارایش نکنم و ظاهرم را معمولی تر کردم و حجابم را کمی بهتر کردم موهایم را که بیشتر بیرون بود به مقدار کمتری بیرون گذاشتم اما مانتوی چسبون را می پوشیدم .

در خیابان یک روز یک مانتویی را پوشیده بودم که از نظر خودم خوب بود ولی در حقیقت خوب نبود - یک فردی حرف خیلی رکیکی را به من زد  و من بهم برخورد که چرا چنین حرفی را به من زد – اون مانتو را نپوشیدم و مانتو گشادتری را پوشیدم و سعی کردم که استایلم مشخص نباشه اما ارایش داشتم و موهایم بیرون بود – شخصی دیگر یک تیکه ای به من انداخت و خیلی بهم برخورد.

در بهمن ماه بود که می خواستم بیرون بروم  مانتوی تنگی را پوشیده بودم ولی فکر کردم که اون دفعه چه اتفاقی افتاد – من چادر نداشتم پس چادر مادرم را پوشیدم – مادر خونه نبود بهش زنگ زدم که دارم میرم کلاس - چادرت را پوشیدم او باورش نمی شد و فکر می کرد دارم شوخی می کنم و گفت: چادر حرمت داره باهاش شوخی نکن

پدرم که در خانه بود او هم باورش نمی شد و گفت : با چادر شوخی نکن .... گفتم : واقعا جدی هستم از چادر خوشم امده – چادر من را می پوشونه و از من در مقابل نگاه بد دیگران حمایت می کنه و از من محافظت میکنه ....

تا یک ماه اول هنوز باورشون نمی شد که من چادری شدم ولی بعد باورشون شد.

قوقولی قوقول صبح شده...
ما را در سایت قوقولی قوقول صبح شده دنبال می کنید

برچسب : دختر بدحجابی,عکس بدحجابی دختر ایرانی,عکس بدحجابی دختر تهرانی,بدحجابی دختر ایرانی,عکس بدحجابی دختر دانشجو,عکس بدحجابی دختر, نویسنده : ighoghoe بازدید : 294 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 10:20