حق الناس رعایت کردن شهید مهدی باکری

ساخت وبلاگ
حق الناس رعایت کردن شهید مهدی باکری

بعد از والفجر 4 به تسلیحات لشکر سر زد. کمی به بچه ها کمک کرد. از او خواستند که شب را در کنارشان باشد. شهید مهدی باکری قبول کرد. وقتی دید اتاق استراحت بچه ها کولر گازی دارد بیرون امد و رفت روی پشت بام خوابید.
به او گفتند که پشت بام خیلی گرم است. او گفت:
برای من پشت بام خوشتر است.
او نمی خواست محیط استراحتش با بچه های خط مقدم تفاوتی داشته باشد.
شبی فرماندهان قرارگاه در خانه ما جلسته داشتند. نان نداشتیم. صبح ان روز به اقا مهدی گفته بودم که نان تهیه کند ولی فراموش کرده بود.
وقتی هم به خانه امد دیر وقت بود. تلفن زد از لشکر نان اوردند.
ایشان پنج قرص نان برداشت و بقیه را برگرداند و به من گفت:
شما حق ندارید از نانی که مردم برای رزمندگان فرستاده اند بخورید.
* * * * * * * * * *
در یک روز گرم تابستان که تازه از خط مقدم به قرارگاه برگشته بود. برایش یک کمپوت خنک گیلاس بازکردند تا ان را جلوی صورتش برد پرسید:
امروز به بسیجی ها کمپوت داده اید؟
وقتی گفتند: « نه – جز جیره نبوده است »
گفت: پس چرا برای من باز کردید؟
گفتند: دیدیم خیلی خسته ای – کی از شما بهتر؟
به یکباره با شنیدن این حرف رنگ صورت مهدی عوض شد و با ناراحتی جواب داد:
از من بهتر بچه های بسیج هستند که بدون هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند.
هرچه به او اصرار کردند که حالا دیگر این کمپوت باز شده این قدر سخت نگیر قبول نکردند. بعد رو کرد به ان شخص و گفت:
حالا که این را باز کردی و اصرار می کنی – خودت بخور تا در ان دنیا هم جواب بدهی

کتاب صنوبرهای سرخ ص 56

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 9:7  توسط   | 
قوقولی قوقول صبح شده...
ما را در سایت قوقولی قوقول صبح شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ighoghoe بازدید : 213 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 16:41